نوجوانان و کودکانی که عاشق مطالعه در زمینههای مورد علاقهی خودشان هستند، در واقع خود را برای مرحلهی بعدی زندگی آماده میکنند. در عین حال بسیاری از جوانانی که از دانشگاه فارغالتحصیل میشوند، نمیدانند در مرحلهی بعدی زندگیشان چه باید کنند. چون در طی ده سال گذشته، هر چه از آنها خواسته شده است انجام دادهاند. تمام کاری که آنها کردهاند، شرکت در کلاسهای دانشگاه و دبیرستان بوده است یا اگر شغلی هم داشتهاند، بهصورت شغلهای پارهوقت یا خدماتی بوده است. حتی بدتر از آن، آنها الان شک دارند که رفتن به دانشگاه برای آنها خوب بوده است یا خیر.
آیا همهی کارآفرینان تحصیلات دانشگاهی دارند؟
اگر شما فرزندانی دارید که فعال هستند، بسیار خوشبخت هستید. هیچ چیز بهتر از این نیست که یک پدر یا مادر، فرزندی شادمان و تندرست داشته باشد. ولی ممکن است از آن دسته والدینی باشید که فرزندانی باهوش دارند، ولی علاقه به انجام کارهای مدرسه ندارند. البته شاید آنها کارشان را در مدرسه درست انجام دهند، ولی هیچ یک از درسهایی که در دبیرستان به آنها آموزش داده شده است، آنها را هیجانزده نمیکند. برعکس، آنها عاشق کارهایی هستند که خارج از مدرسه انجام میدهند. مثال اینگونه فعالیتها میتواند بازیگری، ساخت قطعات موسیقی، نقاشی، فروش، ایجاد و رهبری تجمعهای اعتراضی، ایجاد سندیکاهای دانشآموزی و داوطلب شدن در امور مختلف باشد. این افراد، توسط درسهایی که در مدرسه میآموزند، برانگیخته و هیجانزده نمیشوند.
خب، هیچ جای این مسئله نباید عجیب به نظر برسد. اخیرا مصاحبهای با ۶۰ کارآفرین موفق و والدین آنها انجام شده است که در آن نیمی از افراد زن و نیمی مرد و از یک نژاد و جایگاه اجتماعی و خانوادگی بودهاند. سطح درآمد این کارآفرینان متفاوت بود و ملاک کارآفرین بودن در این تحقیق، این بود که این افراد کاری را شروع کرده باشند و نوع فعالیت آنها، تجاری، بشردوستانه یا هنری باشد. برخی از آنها به دانشگاه نرفته بودند، برخی به دانشگاه رفته بودند و انصراف داده بودند. برخی از آنها به دنبال مدارج بالاتر نیز رفته بودند. پس رفتن به دانشگاه در کارآفرین بودن یا کارآفرین نبودن، تأثیر چندانی ندارد.
پس چه چیزی مهم است؟
آنچه در تحقیق یادشده مهم به نظر میرسد، این است که با اینکه این افراد پیشینههایی متفاوت داشتهاند و علایق بسیار متنوع در میان آنها دیده شده است. آنها در خانوادههایی بزرگ شدهاند که والدین در مورد علاقهمندیهای آنها توجه نشان دادهاند. والدین باید به حرفهای فرزندانشان گوش کنند و بفهمند که آنها به چه چیزهایی علاقه دارند. اگر آنها تشویق شوند که استعدادهایشان را دنبال کنند، همین کار را خواهند کرد و نهایت تلاش خود را در زمینه علاقهمندیهایشان انجام خواهند داد؛ چون عاشق آن هستند.
مورد دیگر اینکه آنها اعتمادبهنفس خواهند داشت؛ چون چیزی را که عاشقش بودهاند، دنبال و آن را انتخاب کردهاند. نه اینکه دنبال چیزی رفتهاند که از دید شخص دیگری برای آنها خوب است و مدرسه رفتن یا انتخاب شغل آنها توسط افراد دیگری انجام نشده است. اگر فرزندان شما روی علاقهمندیهای خود کار کنند، سخت کار کردن را یاد خواهند گرفت. هیچ کارآفرینی را پیدا نمیکنید که کارهای سخت انجام نداده باشد.
علاقهمندیهای کودکی، منجر به انتخاب شغل میشود
برخی افراد بر اساس علاقهمندیهای کودکی، فعالیتی را دنبال کردهاند که باعث شده است در آینده، همان زمینهی فعالیت حرفهای خود را ادامه دهند و تبدیل به کارآفرین شوند. بهعنوان مثال، کودک شما ممکن است به ترسیم شکلهای مختلف علاقه داشته باشد؛، او میتواند با یادگیری مستمر در این زمینه، در آینده طراحیهای مختلف مثل طراحی چاپ یا طراحی لباس انجام دهد. کودکی ممکن است داستان گفتن را دوست داشته باشد و همین فعالیت در آینده، منجر به پیگیری رشتههای مرتبط با آن شود. یا کودکی که علاقه شدید به کامپیوتر دارد، میتواند در آینده برنامهنویس حرفهای شود. اگر خرید و فروش را دوست دارد، با پیگیری این علاقه، میتواند یک مدیر فروش حرفهای یا کارآفرین بزرگی شود.
پس هیچ وقت علاقهی کودکتان را دست کم نگیرید و اجازه دهید که او به این علاقه پر و بال بدهد تا در آینده، بتواند در زمینهای که دوست دارد به فعالیت بپردازد؛ نه اینکه فقط هزینهی رفتن به دانشگاه او را بدهید و انتظار داشته باشید که پس از ادامهی تحصیل، بتواند شغلی برای خود پیدا کند.
منبع وبسایت زومیت