بهروز فروتن در11 فروردین سال 1324 در تهران متولد شد و در امیریه تهران بزرگ شد. در سن ده سالگی پدرش را از دست داد. ایشان رئیس ادارهی آگاهی بود البته زمانی که او به دنیا آمد بازنشسته شده بودند. مهمترین چیزی که از پدرش به یاد دارد این است که میگفت انسان باید جوهر کار داشته باشد. در زمانی که ایشان در قید حیات بودند از نظر مالی چندان مشکلی نداشتند با این حال ایشان اصرار داشتند آنهادر ایام تعطیل کار کنند. مهم نبود چه کاری انجام میدهند بلکه مهم این بود که با فرهنگ کار آشنا شوند.از بچگی سختی زندگی را ناخواسته حس کرد قبل از اینکه زندگی را ببیند سختی زندگی برایش نمایان شد به همین دلیل احساس می کند یک حالت خود ساختگی خاص دارد. با وجود اینکه بچه ضعیفی بود، اول کارهای شخصی انجام میداد مثلاً تابستانها شکلات و اسباب بازی میفروخت. کارفنی: بعد به دنبال کار فنی رفت و اکثر مواقع درآمدش را برای مسائل تحصیلی یا هزینه روزمره مصرف میکرد. بیشتر درآمدش را هم به مادرش میداد تا برایش پسانداز کند. پس از فوت پدرش خیلی از امکانات از آنها گرفته شد ولی مادرش با گذشت و عاطفهای که داشت سرپرستی آنها را به عهده گرفت. در هر حال با همه مشکلاتی که بود او هم درس خواند و هم کار کرد و از حاصل کارش، درسش را ادامه داد. مادرش در این کار اورا بسیار تشویق کرد به نظر او هیچ انسانی موفق نمیشود مگر اینکه تشویق بشود و یا خودش را باور داشته باشد. تشویق، انگیزه و قدرت و روحیهای ایجاد میکند که انسان بیش از توان جسمیاش کار کند. وی وضعیت استثنایی داشت چون پدرش را از دست داده بود یک مقدار فکرش جلوتر از ذهنش بود. از درک مفاهیم و راهنمایی دیگران بهترین بهره را میبرد و موقعیت را خوب میسنجید و جلو میرفت.یک دورهی شبانهروز در اداره وزارت کشاورزی و صنایع معادن بود که دیپلم فنی میدادند. اگرچه جدا شدن از خانواده خیلی سخت بود ولی چون او به کار فنی خیلی علاقه داشت به آنجا رفت و در رشتهی مدل سازی و ریختهگری درس خواند بعد به کلاسهای شبانه دانشگاه تهران رفت و لیسانس مدیریت گرفت. معلم: به این دلیل کلاسهای شبانه را انتخاب کرد که میخواست روزها کار کند. سپس معلم آزاد شد و مدتی بعد امتیاز یک دبیرستان را خرید و شروع به کار کرد. او از تمام کارهایی که در دوران زندگیاش انجام داد راضی هست سختیها را پذیرفت تا بتواند از خوبیها لذت ببرد. شروع کار : موفقیتهای او از لابهلای شکستها و سختیها به دست آمده است. یک مدیر کسی است که بپذیرد مشکل را باید حل کند و متعهد باشد. او کار را از درون خانه شروع کرد مواد غذایی درست میکردو به فروشگاهها میداد ولی آنها کالاهای او را نمیخریدند. بالاخره خانهاش را فروخت و با پول آن کار را شروع کرد به تدریج با 11 نفر از بستگانش شریک شد. در مورد صنایع غذایی اطلاعات فنی نداشت و بدون داشتن سرمایه و امکانات کار را شروع کرد و جلو رفت و رمز موفقیت وی این بود که از سختی کار لذت میبرد و از حضور پر تلاش همکارانش و بودن در بین آنها خوشحال میشد. او فکر میکند هر کسی خودش را باور داشته باشد موفق میشود. اگر به خودت احترام گذاشتی و برای باورت ایستادگی کردی و در مقابل اشتباهت عذر خواهی کردی خودت را شناختهای. ما باید سعی کنیم نکات منفی و مثبت خودمان را بشناسیم و خودمان را باور داشته باشیم. تصویر زندگی از دید فروتن: او زندگی را اول در ذهنش ترسیم میکند و اگر ایرادی داشت آنرا تغییر میدهد یعنی روی حرفهایش متعصب نیست و پذیرای حرفهای دیگران هست. تکامل را در خودش نمیبیند بلکه در جمع میبیند. او کار را عار نمی داند ارزش کار باید مهم باشد. او در 45 سال پیش کار را بازی میدانست و این کارها را انجام میداد . تصميم به ايجاد سازمان پخش: فروتن در سالهاي رشد و توسعه بهروز بيش از چندين بار دچار ضرر و زيان شد . در همين سالها بود كه در اثر همكاري با بنکداران ، براي توزيع محصولات توليد شده، تصميم به ايجاد سازمان پخش گرفت. در آن زمان باز هم آه در بساط نداشت. روز از نو، روزي از نو؛ مجدداً آغاز كرد. در سال 65 شريك او بسياري از مراكز توزيع و توليد را برداشت و مجبور شد از اول شروع كند .در آن زمان بيش از 11 ميليون تومان بدهي داشت و يك پروانه بهرهبرداري كه در آسانسور از مديركل وقت گرفته بود . تبلیغات: دهه 70 دوران شكوفايي بهروز بود و چون استقبال از محصولات افزايش يافته بود فروتن تصميم گرفت به تبليغات رو آورد . بنابراين با توجه به سابقه فرهنگي آموزشي كه داشت تبليغات فرهنگي را ترجيح داد براي مثال «دوست من سلام» را از دوره تدريسش برداشت و ايده فكري تبليغات را از آن زمان ميگرفت . او تنها برای معرفي محصولات جدید خود از تبلیغات استفاده می کرد و بر عکس دیگران برای تبلیغات از شعارهای فرهنگی سود می جست .«دوست من سلام» نخستين تبلیغ رسانه ای او بود که اولین بار در سال 64 پخش شد.چون تبليغات او فرهنگي بود از سوي صدا و سيما تخفيف خوبي هم دريافت ميكرد. صادرات: بهروز پس از معروفیت در بازارهای داخلی به صادرات رو آورد . هر چند این کار با مشکلاتی برای او همراه بود .از آن جمله می توان به يك محموله بزرگ سس مايونز اشاره کرد که توسط فروتن آماده شده بود تا به امارات فرستاده شود . اما همه برگشت خورد چون پيشبينياي كه براي نگهداري آن كرده بود كافي نبود و همه محموله ارسالي در اثر گرماي هوا از بين رفت و پس از برگشت توسط او معدوم شد. اما پس از آن ساير كالاها را صادر كرده و مشكل خاصي در زمینه صادرات نداشت . كشورهاي اروپايي، ژاپن، كانادا و كشورهاي عربي و ایالات متحده امریکا از جمله کشورهایی هستند که محصولات بهروز به آنها صادر شده است . او نخستين ايراني است كه در بازار آمريكا مواد غذايي با برند ايران عرضه نموده و FDA آمريكا را دريافت كرده است . صنایع غذایی بهروز: صنایع غذایی بهروز شامل يك كارخانه، يك دفتر مركزي و يك سازمان پخش است . 1500 نفر در این صنایع مشغول کار هستند . شش واحد توليدي دیگر نیز وجود دارد كه تحت ليسانس بهروز كار ميكنند كه البته آن هم به دليل ارزان تمام شدن توليد محصول در مبدأ است. براي مثال آبليموي بهروز در هرمزگان پر ميشود يا ربگوجهفرنگي و مربا در مشهد انجام ميشود و از سويي واحدهايي كه با ظرفيت كم توليد ميكنند را به كار ميگيرند.بنابراين در شيراز، كرج و مشهد و هرمزگان و اصفهان هم تحت ليسانس بهروز مشغول فعالیت هستند .فروتن كشت و صنعت هم دارد .بهترین خط تولید بهروز تولید سس مایونز است که بیشترین تولید و فروش را به خود اختصاص داده است. بهروز فروتن با 11 نفر شروع كرد . بيش از 1500 پرسنل دارد . تولید خود را در 12 متر شروع كرد. واحد شماره يك بهروز بيش از 60 هزار متر وسعت دارد ,در ابتدا سالاد الويه توليد ميكرد .او بيش از 70 نوع محصول غذايي توليد ميكند.محصولات بهروز با يك دستگاه اتومبیل ژيان توزيع ميشد اما هم اکنون بيش از 40 هزار واحد پخش و توزيع در سراسر كشور دارد . شش واحد در كشور تحت ليسانس بهروز توليد ميكنند. این ها همه در سایه تلاش و پشتکار و اراده فردی شکل گرفت به نام بهروز فروتن کسی که خود را گم نکرد .نباخت و فخر نفروخت .بلکه پشتکار داشت و باور داشت که باید برای رسیدن به اهداف خود پافشاری کرد.